لیست کتاب های رساله و احکام

نشانه ای از حکمت الهی، گوهر دریای رحمت چشم های بینای رویت اشیاء دو ستاره ی نورانی و منشاء نور وجودهای زمین و آسمان. این ها وصف هایی است که ملاصدرا در آغاز مساله ی اتحاد عاقل و معقول درباره ی دو مساله ی اتحاد عاقل و معقول و کل وجودات بودن عقل فعال به کار می برد. با همین بیان ساده اما پرمعنا اهمیت این مبحث در حکمت متعالیه روشن می شود. از این رو دقت نظر در مطالعه ی این رساله، خواننده را با یکی از مباحث سنگین حکمت آشنا می سازد. این رساله شامل دو مقاله در خصوص دو مساله ی مذکور است. صدرا در مقاله ی اول، ابتدا مراتب عقل نظری را مطرح و ویژگی های هریک را بیان می کند. مقاله ی دوم در این مساله است که عقل، بسیط کل معقولات است و شی در تعقل خویش با عقل فعال اتحاد پیدا می کند. او در چند مبحث این موضوع را بررسی و به قول حکمای متقدم اشاره می کند. مبحث پایانی بیان مطالبی از اثر لوجیا است که صدرا آن را خاتمه بخش خویش قرار می دهد. کتاب حاضر ترجمه ای است از رساله ی اتحاد عاقل و معقول تالیف صدرالمتالهین شیرازی ملقب به ملاصدرا.

از دیدگاهی شاید بتوان گفت: مبحث مهم اصالت جعل وجود، که موضوع این رساله است، از نظر انسجام و اختصار و در عین حال کمال قوت، در بین همه ی آثار صدرا و حتی کتب فلسفی مبسوطش که به این موضوع پرداخته منحصر و برجسته است. صدرا در این رساله پانزده برهان بر اصالت ماهیت بیان می کند، وی قبل از پرداختن به براهین، دو اصل را مورد تاکید قرار می دهد که : وجود، امر حقیقی در خارج است و هم اثر جاعل، و هم جاعل اثر، وجود است. می توان در نگاهی گذرا پانزده برهان را به صورت کلید واژه، چنین عنوان کرد و نقطه ی اتکای براهین را استوار بر همین موارد دانست: ۱- تصور ماهیت شی قبل از صدور، ۲- تعدد ماهیات، ۳- جعل ماهیت مجعول اول، ۴- مجعول بالذات بودن موجودات با جعلی بسیط، ۵- ناعت بودن وجود عرض، نه ماهیت عرض، ۶- حکم به تصور ماهیت در خارج با غفلت از وجود آن، ۷- تحت جنس مضاف نبودن ماهیت، ۸- بطلان تشکیک در ماهیت جوهر، ۹- لوازم علت مقتضی ممکنات، ۱۰- تفاوت مالی حقیقه و مای شارحه، ۱۱- تحقق شییی از اشیاء، ۱۲- تفاوت و ترتیب جواهر اولیه، ثانویه و ثالثه، ۱۳- زیادت شخص بر نوع، ۱۴- خیریت وجود، بهجت در وجود، ۱۵- تفاوت وجود ذهنی و وجود خارجی. کتاب حاضر ترجمه ای است از رساله ی اصالت جعل وجود اثر صدرالمتالهین شیرازی ملقب به ملاصدرا.

معرفی کتاب: این کتاب روایتی نو و امروزی از قصه ای کهن و قدیمی دارد، داستانی فاخر و شاهکار که فردوسی نامدار آن را خلق کرد و شایسته است که کودک و نوجوان امروز هم از آن بهره ببرد. بیژن و منیژه شخصیت هایی از شاهنامه اند که حسن زاده ماجرایشان را به شکلی مناسب تر برای نسل نو در برف و آفتاب به تصویر کشیده است.

گزیده ای ازکتاب: منیژه به خود آمد. محکم بر تخت نشست و دست هایش را بر دستگاه تخت چسباند تا لرزششان را پنهان کند. به بیژن خوش آمد گفت، اما نگفت از دیدارش چه غوغایی در دلش برپاست. روی از او گرداند، اما نگفت احساس می کند روی ماهش را پیش از این دیده و انگار سال هاست او را می شناسد. احوال بیژن را پرسید و بیژن که حالش زیر و زبر شده بود، واژه ها را گم کرد و زبانش نچرخید. از حال بیرون جهید و به گذشته چنگ زد. «من… من… برای شکار گرازهای وحشی آمده بودم و من… من… یک تنه صدتایشان را سر بریدم و شاخ از سر جدا کردم. می خواهید نشانتان بدهم؟»

منیژه با لبخندی نرم گفت: «دیدن شاخ گراز چه قیمتی دارد؟ از هنرهای دیگرتان بگویید.»

«هنر؟ کدام پهلوان را می شناسید که یک تنه، صد گراز شکار کند؟»

«آه… پس اهل جنگ و کشتارید…»

«نه… جنگ یک روی سکه ی من است. می جنگم برای زندگی، جنگجویی دلیرم، اما جنگ طلب نیستم. سینه ام را اگر بشکافید، قلبی خواهید یافت نرم تر از حریر و نازک تر از بال پروانه ها.»

کتاب «عشق و نفرت: ازدواج طوفانی لئو و سونیا تالستوی» نوشته‌ی «ویلیام ال. شایرر» و ترجمه‌ی «گیتی خوشدل» است. کتاب حاضر در سه بخش حکایت عاشقانه و پرفرازونشیب نویسنده‌ی فقید روسی، «لئو تالستوی» با همسرش «سونیا» را روایت می‌کند. در بخش اول اتفاقات و رویدادهای بین سال‌های ۱۸۲۸-۱۸۷۹، در بخش دوم سال‌های      ۱۸۷۹ تا ۱۹۱۰ و بخش سوم آخرین سال زندگی مشترک آن‌ها، ۱۹۱۰ آورده شده است. تولستوی در سال ۱۸۶۲ با دختری هجده ساله ازدواج کرده است که در نگارش شاهکارهای او نظیر جنگ‌وصلح و آناکارنیا حامی او بوده است. اما زندگی آن‌ها همواره در خوشی نبوده‌ است. گذشته‌ی تولستوی و معروف‌‌شدنش، همین‌طور درگیری‌ّهای او در حوزه‌ی فلسفه و... زندگی و رابطه‌ی آن‌ها را با چالش‌های جدی و حتی تلخی روبه‌رو کرد. از تولستوی و همسرش دفترچه‌هایی حاوی یادداشت‌های خصوصی‌شان به‌جای مانده، که مبنای تدوین این کتاب قرار گرفته است. تولستوی در نامه‌ای که به «چرتکوف» می‌نویسد از نگرانی انتشار دست‌نوشته‌های خود این‌طور می‌گوید: «این خاطرات بیش از حد ناخوشایند است. دردناک است که آن‌ها را اشخاصی جز خودت خوانده باشند. حتی کسی که آن‌ها را رونویسی می‌کند، چون هرچه در آن‌ها نوشته شده تحت تاثیر همان لحظه بوده است و اغلب بسیار بی‌رحمانه و غیرمنصفانه‌اند. وانگهی چون بیش‌تر درباره‌ی روابط نزدیک بوده‌اند، وقاحت دارد که آن‌ها را نوشته‌ام و از آن بدتر اینکه اجازه‌ داده‌ای جز خودت کسی آن را بخواند... حتی فکر اینکه دشمنان ممکن است از کلمات و عبارات این خاطرات ضد کسانی که از آن‌ها نام برده شده استفاده کنند خوفناک است.»

صحیح
شماره اشتباه
دسته بندی