کتاب حاضر، فیلم نامه ای فارسی است که با زبانی ساده و روان و بیان جزییات لازم نگاشته شده است. داستان با پرداخت مناسب شخصیت ها و توصیف عمیق ترین احساسات و افکار آن ها و همچنین با بیان دقیق جزییات صحنه ها، نگاشته شده و خواننده را با خود همراه می کند. داستان این فیلم نامه که به فیلم آن نیز ساخته شده است در فضای کمدی شلوغ و در عصر کنونی روایت می شوم ماجرای فیلم در مورد اهالی روستایی است که برخی از آن ها با حرص و طمع خواستار کسب قدرت در بین اهالی روستا هستند که به صورت طنز درآمده است.
سال 80، در گرما رگم پیش تولید «در چشم باد»آقای جوزانی ایده ی اصلی ایران برگر را با من در میان گذاشت و طرحی را در میانه ی گفتگوها رقم زد که متنی را با نام «ایران برگرد یا چگونه آموختیم پیتزا بخوریم و خوشبختی رادر آغوش بگیریم.»..
روی صحنه لب تاپ، نمایی از یک دهکده سنتی در میان درهای سرسبز به چشم میخورد. صدای دستیار کارگردان روی تصویر شنیده میشود. صدای دستیار: اینجا شیده. صدای کارگردان: شید یا شید؟ صدای دستیار: شید، یعنی نور، فارسی اصیله آقا! به غیر از کشاورزی و باغ انگور، درآمدشون از دو جاست، یکی معدن سنگ، که متعلق به فتحالله خان... ایناهاش، نگاه کنید!