گزیده ای از کتاب:جسیکا فینچ فریاد زد: «آقای تاد! آن چوب روی سرتان است!» آقای تاد چوب را از روی موهایش برداشت و توی دستش گرفت. جودی فریاد زد: «شوخی اول آوریل! آن چوب نیست. یک حشره ی شبیه چوب است. با ترکه ای، حیوان خانگی من آشنا بشوید. به این حشره می گویند عصای سرخپوستی.»
آقای تاد از بالای عینکش به آن حشره خیره شد. بعد ترکه ای را بالا گرفت تا بچه های کلاس ببینند و گفت: «نگاهش کنید. واقعا شبیه یک تکه چوب است. طبیعت واقعا شگفت انگیز است.»