کتاب حاضر، شامل ۱۷ داستان نوشته تام هنکس بازیگر معروف هالیوودی است. داستان های این کتاب که توسط یک بازیگر معروف نگاشته شده اند، درباره زندگی، عشق، غم و خوشی با روایتی گاهی طنزآمیز هستند. هرکدام از این روایت ها به نوعی با ماشین تحریر ارتباط دارند. این ارتباط گاه بسیار پررنگ و گاه بسیار ظریف و نامحسوس است.

اعلام کنید می خواهید به ماه پرواز کنیدو همه فکر می کنند منظورتان نشستن روی آن است-تا پرچم بزنید و مثل کانگورو در یک ششم جاذبه زمین بالا بپرید و سنگ جمع کنید و به خانه بیاورید....و ما نمی خواستیم هیچ کدام از این کارها را بکنیم.می خواستیم دور ماه پرواز کنیم.
تام هنکس هنر پیشه،فیلمنامه نویس و کارگردان شناخته شده و محبوب آمریکایی نوشته هایش را در نیویورک تایمز و مجله ی نیویورکر منتشر می کرد.داستان های ماشین تحریر(2017)نخستین کتاب اوست.این مجموعه شامل هفده داستان درباره ی زندگی،غم و خوشی است با روایت هایی جذاب و طنز آمیز.در این کتاب،بیش از هر چیز با یک نویسنده طرفیم.
این اثر پس از انتشار در آمریکا با استقبال گسترده ی مخاطبان مواجه شد و در فهرست پر فروشهای نیویورک تایمز و آمازون قرار گرفت.

کتاب «نیم دانگ پیونگ یانگ» تازه‌ترین اثر رضا امیرخانی شرح سفر به کره شمالی است که در سه فصل با عناوین «کیم چی»، «قاشقچی» و «چیطولی» توسط نشر افق منتشر شده است.

فصل اول کتاب یا «کیم‌چی» شرح سفر اول رضا امیرخانی به کره شمالی است. خردادماه ۹۷ او در پوشش مستندنویس و به پیشنهاد فرزاندان محمود دعایی (مدیر مسئول روزنامه اطلاعات) و با همراهی جمعی از اعضای حزب مؤتلفه اسلامی راهی پیونگ‌یانگ می‌شود. این فصل شامل توصیف فضای جامعه، چارچوب‌ها و قوانینی که مردم ناچار و گاه مشتاق به رعایت آن‌ها هستند، عدم دسترسی به تکنولوژی روز دنیا، نبود فردیت و فضای امنیتی حاکم و همچنین کنجکاوی‌های نگارنده و تلاش او برای کشف نادیده‌ها و برقراری رابطه با مردم است.

فصل دوم یا «قاشق‌چی»، روایت حال و هوای امیرخانی بعد از بازگشت است. ته‌نشین شدن هیجانات و تحلیل عقلانی دیده‌ها و مقایسه حقایق با فیلم‌ها و کتاب‌هایی که درباره کره شمالی وجود دارد او را متقاعد می‌کند سفر دیگری به این کشور داشته باشد و با چشم دیگری زندگی در آن نقطه از جهان را ببیند. کشمکش‌ها و تلاش‌های او برای مجاب کردن کنسول کره شمالی برای صدور ویزا و البته چند خاطره‌ پراکنده از سفرهایش محتوای این فصل را شامل می‌شود.

فصل سوم یا «چیطولی» هم روایت سفر دوم امیرخانی به کره شمالی است که بهمن ۹۷ آغاز می‌شود و موافقت حزب کارگر کره شمالی برای ارتباط نزدیک‌تر امیرخانی و هم‌سفرانش با زندگی مردم عادی و مواجهه با مناسک تولد، ازدواج و مرگ جریانی متفاوت‌تر از سفر اول پیش می‌آورد. ملاقات با نویسندگان که در ادامه متوجه می‌شوند هیچ‌کدام کتابی منتشر نکرده‌اند، بازدید از یک مدرسه و مواجهه با نقص‌های آموزشی در آن سیستم، یک زایشگاه و مواجهه با کمبود امکانات وحشتناک پزشکی، یک مجتمع مسکونی و دکوراسیون داخلی منازل، فروشگاه‌ها و تنوع محدود اجناس و شرح گفتگو‌ها با دو سه نفر از اعضای حزب که برای همراهی با مسافران ایرانی تعیین‌شده‌اند؛ بخش‌هایی از این فصل کتاب را تشکیل داده‌اند.

داستان تعادل، حکایت مردی است که ناخواسته از جنگ و بمباران تکه فلزی به نام ترکش در بدن خود به خانه می آورد. این تکه فلز مانند میهمانی ناخواسته در بدن او جا خوش کرده و با هر حرکت و عصبیتی به سمت نخاع مهره چهارم حرکت می کند. پزشک معالج به او توصیه می کند که آرامش خود را حفظ کند. زیرا کوچک ترین عدم تعادل و عصبیتی زمینه ساز جنبشی مرگبار می شود، با آرامش و صبر هر پنج قدم را در دو دقیقه بردارد و بیش از ده کلمه حرف نزد. پزشک توصیه می کند که باید پیوند عاطفی بین خود و تکه فلز برقرار کند و آن را که هدیه ای از دشمن است مانند دوستی خودی بپذیرد. مرد سعی می کند که تعادلش به نفع تکه فلز به هم نخورد. او و زنش هرکدام این تکه فلز را مانند موجود زنده ای می بیند و هرکدام دنیای متفاوتی را با آن تجربه می کنند که در این داستان به تصویر کشیده شده است. این مجموعه مشتمل بر داستان هایی در قالب طنزی گزنده با عناوین زیر است: از شما چه پنهان، احساس خوشی داشتم، چقدر به هم شبیه بودیم، کنتراست، کافه الکترا و کسی ما را به شام دعوت نمی کند.

شاید برای دیگران اهمیتی نداشته که او چند ساله است و چرا در رستورانی نیمه تاریک که محل آدم های مجرد است این گونه تنها و و ستم کشیده نشسته است اما برای من بسیار مهم و پر اهمیت است که او سی و پنج سال دارد و دو بچه بهخ دنیا آورده که هردو با یک بیماری مرموز مرده اند و هر پزشکی به او توصیه کرده است که دیگ بچه دار نشود می دانید که او همسر من است. احمد آرام در مجموعه داستان کسی ما را به شام دعوت نمیکند با ابداع مشبک هایی تاریک روشن و مجموعه ای از تداخل ها و ننشانه ها مخاطب را به سوی طنزی گزند پیش می برد او از طریق وهمی ناشاخته همسو با شکلی از دگردیسی فضایی گروتسک را رقم میزند.

معرفی کتاب: داستانی خواندنی از پسری بامزه و بازیگوش به نام تام گیتس که قرار شده به مدت یک هفته از حیوان خانگی دوستش مراقبت کند. او که نمی داند، مراقبت کردن از حیوان چقدر زحمت دارد، خیلی خوشحال است. تام، درک و نورمن برای تبدیل شدن گروه سگ زامبی به بهترین گروه موسیقی دنیا تصمیم به ساخت یک کلیپ گرفته اند، کاری که به ظاهر آسان است اما دردسرهای بسیاری دارد. آیا تام می تواند از پس نگه داری حیوان خانگی برآید؟ آیا گروه موسیقی آن ها با استقبال روبه رو می شود؟

گزیده ای ازکتاب: هیولاها واقعا وجود دارند. من این را می دانم چون آن ها را دیده ام که بیشتر شب ها یواشکی در خانه می چرخند و دنبال چیزی برای خوردن می گردند.

این حقیقت دارد که هیولاها توی کابینت های تاریک و زیر تخت بچه ها قایم می شوند.

آن ها هیچ حرکتی نمی کنند تا تو به خواب بروی و بعد از جای شان بیرون می خزند و اسباب بازی هایت را به هم می ریزند.

هیولاها همیشه گرسنه اند و تا جایی که می توانند خوراکی می دزدند.

کتاب حاضر، روایت طنزآلود آمیخته به طعنه زندگی دختری نیک طبع اما بی اندیشه است که سودای آن دارد، ناکامی های زندگی خویش را در کامکاری های زندگی دیگران بیابد. در این داستان «اما وودهاوس» دختر زیبا، باهوش و ثروتمندی بود که ۲۰ سال از عمرش گذشته بود و در تمام دوران زندگی اش خیلی کم ناراحتی و رنج دیده بود. پدر او یک نجیب زاده ثروتمند بود که خیلی به دخترش علاقه داشت و تمام خواسته هایش را برآورده می ساخت.

جین آستین نویسنده‌ی چیره‌دست انگلیسی، با درک عمیق خود از جزئیات زندگی زنان و گوشه و کنایه‌هایشان به یکدیگر و استفاده‌ی به جا و درست از این ویژگی‌ها در داستان‌هایش، به یکی از مشهورترین نویسندگان دوران خود تبدیل شد. رمان اِما حاصل دوران پختگی جین ‌آستین در زندگی و حرفه‌ی نویسندگی‌اش است. او این رمان را دو سال پیش از مرگش منتشر کرد. آستین پیش از نوشتن این رمان گفته بود: «می‌خواهم داستان زنی قهرمان را بنویسم که هیچ کس جز خودم او را خیلی دوست نخواهد داشت.». این اثر را می‌توان برداشتی نادرست از دلباختگی دانست. «اما وودهاوس» که در کودکی مادر خود را از دست داده بود پس از ازدواج خواهر بزرگ خود، خانم خانه شناخته می‌شد. او بیشتر از سن خود می‌فهمید ولی با این حال دست به کارهای نادرستی می‌زد. دوشیزه اما که خودش قصد ازدواج نداشت، مشتاقانه به افراد عاشق کمک می‌کرد که به یکدیگر برسند ولی از پیامدهای این کار خود آگاه نبود. او بر این باور بود که همه‌ی آدم‌ها را می‌شناسد و این توان را دارد که سرنوشت آنان را رقم زند و معتقد بود که همیشه حرف و نظر درست، چیزی است که او می‌گوید و می‌اندیشد. او بعدها به خودشناسی و درک عمیق‌تری از وجوه پنهان شخصیت درونی خود می‌رسد و متوجه می‌شود که عاشق آقای نایتلی برادر شوهر خواهرش بوده و... . این کتاب به صورت دوخت صحافی شده و نشر افق آن را در 768 صفحه منتشر کرده است. 

"بهبود شرایط ذهنی هریت توسط اما به خواندن کتاب‌های مفید بسیاری ختم می‌شد که آن هم فقط به خواندن چند فصل اول می‌گذشت و ادامه‌ی آن به روز بعد موکول می‌شد. گپ زدن از مطالعه بسیار آسان‌تر بود. خیالبافی اما درباره‌ی ثروت هریت بسیار خوشایند‌تر بود تا تلاش برای وسعت بخشیدن به درک او یا جلب توجه او به واقعیت‌ها. تنها اثر ادبی در آن حال هریت را سرگرم می‌کرد، تنها توشه‌ی ذهنی که اما برای آینده‌ی او تدارک می‌دید، گردآوری همه‌ی چیستان‌هایی بود که به دستش می‌رسید و آن‌ها را روی کاغذ نازک و تزئین شده‌ای بازنویسی می‌کرد که دوستش به او داده بود."

صحیح
شماره اشتباه
دسته بندی