



نویسنده | وجیهه سامانی |
شابک | ۹۷۸۶۰۰۸۴۶۰۲۰۶ |
کد دیویی | ۸fa۳.۶۲ |
فایل صوتی | |
فایل الکترونیکی |
خواب باران
معرفی کتاب: نوشتار حاضر از مجموعه داستان های فارسی قرن ۱۴ می باشد که در بخشی از داستان می خوانیم: «ناگهان دید که دارد از پله ها سرازیر می شود. دستش را دید که بی اختیار روی در چوبی کشیده می شود. خودش را دید که از میان چند نفری که گرد ضریح بودند راه باز می کند و شانه به شانه عزیزخانم می ایستد...». «خواب باران» رمانی از وجیهه سامانی (-۱۳۳۵)، نویسنده معاصر است که با نثر و بیانی لطیف و روان، و نگاهی واقعبینانه به مسائل اخلاقی و اجتماعی جوانان، تلاش میکند در پس قصهای عاشقانه، تعریفی درست و واقعی از سرنوشت و قضا و قدر ارائه کند و مرز باریک میان تردید و ایمان را بهدرستی به تصویر بکشد.
گزیده ای ازکتاب: شب چادر سیاه و مرطوبش را بر سر شهر کشیده بود. آسمان تجریش مخملی سیاه بود و ستارههای ریز و درشت، مثل مشتی پولک درخشان، گرداگرد قرص کامل ماه میدرخشیدند. هوا پر بود از بوی شمعدانی و عطر سبک و دلانگیز یاس. نسیم ملایم و خنک بهاری که از سمت کوههای شمال شهر میوزید، شاخههای ترد و نازک درختان باغچه را به بازی گرفته بود.حسام مثل هر شب نشسته بود روی ایوان. دور و برش پر بود از برگههای نوشته شده به خط بریل. تکیه به پشتی، چایش را جرعهجرعه مینوشید و به صدای ممتد جیرجیرکها و قلقل ریزش فوارهی وسط حوض گوش میداد. چایش را که سر کشید، دست کشید و برگهای از روی زمین برداشت و با سرانگشتان، خطوط برجستهاش را لمس کرد. عزیزخانم هم که تازه شستن ظرفها را تمام کرده بود، برق آشپزخانه را خاموش کرد و به طرف ایوان رفت. قبل از اینکه پردهی توری آویخته پشت در ایوان را کنار بزند، کمی مکث کرد و به حسام خیره ماند. آرامش و لبخند ملایمی که روی صورت حسام نشسته بود، حالش را خوش کرد. هنوز قدم به ایوان نگذاشته بود که صدای بلند برخورد شیئی به در آهنی حیاط، سکوت شب را شکست. حسام دستپاچه سرش را رو به مادر بالا گرفت: «چی بود؟»